در این مقاله در پاسخ به سؤال سواد رابطه چیست به جمعبندی تمامی جوانب این موضوع که در حقیقت خلاصهای از مقالات قبلی ما در این مورد است میپردازیم.
با توانمند شو همراه باشید.
نوع رابطهی متقابل ما انسانها با دیگران و محیط اطراف، از همان بدو تولد زمینهی سرنوشت و نوع تجربیات ما را به وجود میآورد.
اگر به تمامی شادیها و غمهایی که داریم بیندیشیم متوجه خواهیم شد که همهی آنها بهنوعی مربوط به رابطهای است که با دیگران یا با محیط پیرامون خود داریم.
سواد رابطه فقط محدود به روابط عاطفی یا ازدواج نمیشود و در زمینههای کار و روابط اجتماعی نیز به همان اندازهی موارد ازدواج و مسائل عاطفی مهم است و کاربرد دارد.
خیلی وقتها فکر میکنیم کسی که میتواند خیلی زود با دیگران سر صحبت کند دارای سواد رابطه است ولی همیشه چنین نیست.
سواد رابطه، درک و اجرا کردن شیوهها و راههای سالم برقراری ارتباط با دیگر انسانها است؛ پس برقراری رابطه همیشه و الزاماً نشانگر داشتن سواد رابطه نیست؛ بلکه نوع رابطه و طرز مدیریت آن است که مشخص میکند فرد تا چه حد از سواد ارتباطی برخوردار است.
خبر خوب این است که سواد رابطه قابل یادگیری بوده و هر کس میتواند آن را با کمی تلاش یاد بگیرد.
برای اینکه درک روشنتری از سواد رابطه داشته باشیم بهتر است که آن را بهعنوان سیستم ایمنی زندگی خود تجسم کنیم.
اگر دقت کنیم خواهیم دید که بسیاری از مشکلاتی که ما در زندگی بهطور اساسی با آنها درگیریم ناشی از ندانستن مثلاً فرمولهای ریاضی یا مسائل پیچیدهی هندسی نیست؛ در حالی که همهی چنین چیزهایی را بهدقت میآموزیم؛ از آموزشهایی که مرتبط با سواد رابطه هست (در اکثر جاهای دنیا) بیبهرهایم.
بسیاری از مشکلات اجتماعی و مشکلات جهانی از جنگ و فقر گرفته تا نژادپرستی و خیلی موارد دیگر ناشی از نبودن سواد رابطه در نزد انسانها است.
همانطور که سیستم ایمنی بدن ما یکی از مهمترین سیستمهای وجودمان محسوب میشود؛ سواد رابطه نیز نقش بسیار پررنگی در ارتباط ما با انسانها و جهان پیرامونمان دارد.
واقعیت این است که یادگیری سواد رابطه چیزی مثل تحصیل دانشگاهی نیست که نقطهی پایانی برای آن متصور باشیم.
در یکی از مقالات قبلی توضیح دادیم که: «موضوع مهارت در ارتباط با انسانها، موضوعی محدود و بسته نیست و هر کسی میتواند در این زمینه بعد از طی کردن دوره آموزشی یا کار با یک کوچ ماهر، از هر رابطهای چیزی یاد بگیرد یا نکتهای را کشف کند که باعث رشد بیشتر خود و دیگران شود.»
در آموزش سواد رابطه ما با تکنیکهایی خاص آشنا خواهیم شد.
این تکنیکها به ما کمک خواهد کرد ارتباط خودمان را با هر شخصی بهتر کنیم. هم دیگران شما را بهتر درک خواهند کرد و هم شما دیگران را خوبتر خواهید فهمید.
هوش عاطفی یا به عبارت دیگر هوش هیجانی به چه دردی میخورد؟
بهتر است ابتدا از تعریف هوش عاطفی شروع کنیم.
در مقالهی مرتبط با هوش عاطفی توضیح دادیم که توانایی شناختن و مدیریت کردن احساساتی که خودمان داریم و کمک به سایر اشخاص برای مدیریت کردن احساساتشان به هوش عاطفی یا همان هوش هیجانی شخص مربوط میشود.
مهمترین مشخصههای هوش هیجانی سه مورد است:
مثال: وقتی در ترافیک گیر کرده و عصبانی شدهاید به احساسی که دارید توجه کنید و به عبارت دیگر متوجه عصبانیتتان باشید و همان وقت آن احساس را اتیکت گذاری کنید، شاید اگر تنها باشید بخواهید فریادی کشیده و عصبانیتتان را تخلیه کنید.
در مقالهی «هوش عاطفی چیست» گفتیم که: «توجه کردن به حالت روحی موجودتان بدون تشدید یا انکار آن منجر به ایجاد نوعی توانایی کنترل احساساتتان خواهد شد که قبلاً تجربه نکردهاید.»
وقتی عصبانی هستید به این عصبانیت توجه کرده و به خود بگویید که عکسالعملی که میتوانم نشان دهم تحت اختیار خود من است.
سپس بدون اینکه سعی کنید احساسی را که در آن لحظه دارید تقویت و یا نابود کنید فقط به آن حس عصبانیتتان مثل یک ناظر بیطرف توجه داشته باشید.
اگر دیدید که عصبانیتتان همچنان پابرجا است میتوانید چنین تجسم کنید که عصبانیتتان را همراه خودتان دارید و بعد مثلاً به یک زمین بازی بروید و با ضربات شدیدی که به توپ میزنید آن عصبانیت را تخلیه کنید.
توجه به نوع احساس و اتیکت گذاری آن باعث ایجاد توانایی در شما برای کنترل آن احساس خواهد شد.
این کار باعث میشود که تا پیدا کردن محیطی مناسب و بیضرر برای تخلیهی خشمتان بتوانید صبر کنید.
این تکنیک مانند این است که شما زبالههای روحی خود را در کیسه زبالهی مخصوص آن قرار دهید و در فرصت مناسب آن را در جای درست بیندازید و از مزاحمتش به درستی و برای همیشه راحت شوید.
در مرحلهی بعدی یعنی پس از تشخیص نوع احساس و اتیکت گذاری آن اگر دیدیم که عصبانیت ما همچنان پابرجا است باید مثل یک ناظر بیطرف بدون اینکه عصبانیتمان را در درونمان انکار کنیم یا بدون اینکه بخواهیم به تقویت آن بپردازیم ناظر آن باشیم؛ یعنی با بیطرفی به آن توجه کنیم.
باید به یاد بیاوریم که مدیریت احساس بد در اختیار ما است و لازم است که آن احساس بد را برحسب موقعیتی که در آن هستیم به بهترین و بیضررترین شکل ممکن تخلیه کنیم.
تمرین این موارد به ما کمک خواهد کرد که رفتهرفته با راحتی و سرعت بیشتری به مدیریت احساساتمان بپردازیم طوری که بعد از مدتی حتی خواهیم توانست به دیگران نیز در مدیریت کردن درست احساساتشان کمک کنیم.
پاشنه آشیل هوش عاطفی یا به عبارت دیگر نقطه آسیب پذیر هوش عاطفی ما انسانها در رابطههایمان عبارت است از دچار شدن به بیتفاوتی.
تمامی جداییها، طلاقها و شکستهای مختلف عاطفی و خانوادگی ابتدا از بیتفاوت شدن زوجین نسبت به یکدیگر آغاز میشود.
پس یکی از نشانههای داشتن هوش عاطفی که باید در تقویت آن در خود بکوشیم توجه به معنای واقعی کلمه به رابطهای است که با همسر و شریک زندگی خود داریم.
اگر زمانی دیدید در درون خودتان احساس منفی یا سخنی منفی نسبت به شریک زندگی خود یا کسی که دوستش دارید میگویید بلافاصله آن احساس را مشخص کرده و آن را اتیکت گذاری کنید و از وجودش مشخصاً باخبر شوید؛ سپس باید بیتفاوت نبوده و آنچه را که در آن مورد درست میدانید انجام دهید.
بیتفاوت بودن در رابطه، درست نقطهی مقابل هوش عاطفی است.
پیش از پرداختن به موضوع هوش رابطه عاطفی باید بدانیم که عشق در مفهوم کاربردی آن عبارت از چیست.
در زبان لاتین، کلمه عشق و مترادف آن میتواند شامل سه نوع کیفیت باشد:
به نظر برخی کارشناسان لازم است که در رابطه عاطفی و رابطهی با همسر، هر سه مورد بالا وجود داشته باشد؛ یعنی هم عشق رمانتیک، هم عشق توأم با احترام و در ادامه و هنگام زندگی مشترک، هم عشق خانوادگی.
برای ایجاد این کیفیت سهگانه در عشق باید روابط را به شکلی همدلانه و مناسب مدیریت کرد.
برای این کار لازم است هم روی احساسات خودتان متمرکز بوده و کار کنید و هم روی احساسات شریک عاطفیتان.
برای تداوم عشقتان با تمامی کیفیت گفته شده باید روی هشت موضوع حساس باشید:
انجام موارد بالا یکی از عمیقترین و کاملترین مفهوم عشق ورزیدن به دیگری است.
عشق ورزیدن نیاز به تعهد خاص خود دارد و مطمئن باشید که انجامپذیر است.
طلاق عاطفی بیشتر اوقات یک موضوع پیچیده و مرکب است.
ابتدا باید بدانیم که چه عواملی موجب پدید آمدن طلاق عاطفی میشود.
برای جلوگیری از بروز حالت طلاق عاطفی باید در طول مدت زندگی مشترکتان همیشه به مواردی که در ادامه توضیح میدهیم حساس بوده و آنها را مدیریت کنید:
اگر پیش از ازدواج یا در شروع رابطهی عاطفی دو زوج، علاقهای مشترک داشته باشند مثلاً هر دو به هنری خاص علاقه داشته باشند ولی در طی زمان یکی از آنها علاقهاش را به آن هنر از دست بدهد در حقیقت در این زمینه با همسرش قطع ارتباط میکند.
نمیتوان کسی را وادار کرد که همیشه به یک چیز به خاطر دیگری علاقه داشته باشد ولی میتوان از قبل، زمینههای متعددی از علایق مشترک یافت تا بتوانیم همیشه با همسرمان زمینههای علایق مشترک را حفظ کنیم.
خیانت در رابطهی عاطفی چیزی است که التیام آن در صورتی که فرد بخواهد همچنان به رابطه با طرفی که خیانت کرده ادامه دهد طول میکشد.
عوامل مختلفی میتواند باعث خیانت فرد به زوج خود شود ولی سرچشمهی همهی آنها بیتفاوت شدن به نیازها و مشکلات طرف مقابل است.
عامل دیگری که از مهمترین عوامل به وجود آمدن طلاق عاطفی است، نزدیک نبودن زوجین چه از نظر جنسی و چه غیرجنسی است.
قبلاً هم در مقالهی مرتبط با همین موضوع توضیح دادیم که: «وقتی بین دو زوج در مورد خیالها، آرزوها و خواستههایشان دیگر صحبتی وجود نداشته باشد یکی از علایم طلاق عاطفی پدیدار شده است» و دوری جنسی و غیرجنسی این علایم را تشدید خواهد کرد.
زوجین باید آزردگیهایی را که از یکدیگر دارند حتماً حل و فصل کنند؛ نگاه داشتن آزردگی از همسر یا شریک عاطفی در دل و ذهن بسیار خطرناک است و میتواند منجر به اشتباهات یا پیشامدهای بد و گاه جبران ناپذیر بعدی شود.
بعضی از خیانتها ناشی از همین تداوم آزردگی از همسر یا شریک عاطفی است.
هر زوجی حتماً در بارهی مسائلی چند دچار اختلاف نظر خواهند شد ولی باید این اختلاف نظرها را مدیریت کرد.
تداوم بگومگوهای عصبی با شریک زندگی زمینه ساز طلاق عاطفی خواهد شد و باید فوراً برای آن چارهای اندیشیده شود.
گاهی زن و شوهر یا دو نفر که یکدیگر را دوست دارند به خاطر پرهیز از جر و بحث، دروغهایی بهاصطلاح خیلی کوچک و ظاهراً کم اهمیت به هم میگویند.
بیشتر افرادی که چنین کاری را انجام میدهند عنوان «دروغ مصلحت آمیز» را برای توجیه کاری که انجام میدهند در نزد خود بر روی دروغشان میگذارند.
چنین کاری آغاز طلاق عاطفی است نباید آن را موضوعی کم اهمیت شمرد.
گاهی یکی از طرفهای رابطه ناخودآگاه و در طی زمان برای جلب رضایت طرف دیگر، خودش را در پیچ و خم آن رابطه فدا و گم میکند.
این موضوع برخی اوقات بهقدری شدید است که فرد، علایق خودش را به خاطر علایق همسرش کنار میگذارد و حتی کمکم غذایی را که دوست داشت نیز فراموش میکند.
گم شدن در رابطه یکی از زمینههای مهم و خطرناک ایجاد طلاق عاطفی است که باید مواظب آن بود.
همسری که خسته از سر کار برمیگردد و میبیند که نهتنها غذایی برای خوردن آماده نشده بلکه کارهای دیگری هم که همسرش میتوانست انجام بدهد انجام نداده با تکرار این وضعیت به این نتیجه میرسد که اگر تنها زندگی میکرد روی هم رفته راحتتر از الآن بود.
همین اتفاق برای خانمی که شوهرش هیچ کمکی در کارهای خانه به او نمیکند میتواند پیش بیاید.
«به عبارت دیگر این حالتی است که در آن یکی از طرفین احساس میکند بیش از حد تحت مسئولیتهای زندگی مشترک قرار گرفته است.» چنین شرایطی نیز میتواند زمینه ساز طلاق عاطفی در بین زوجین شود.
اگر کسی احساس کرد که نسبت به همسرش آن احساس عشق و علاقهی قبلی را ندارد ابتدا باید مواردی را که در بالا گفتیم کنترل کند؛ اگر کم شدن حس عشقش مربوط به وجود یکی از موارد بالا بود باید به حل آن بپردازد در غیر این صورت لازم است که به یک مشاور مراجعه کند.
همانطور که در مقالهی مرتبط با طلاق عاطفی توضیح دادیم: «عشق، اساس زندگی مشترک است و باید نسبت به وجود احساس عشق نسبت به شریک زندگی خود همیشه هوشیار باشید.»
دانستن پاسخ سواد رابطه چیست باعث خواهد شد که معضل خیانت به همسر یک بار برای همیشه حل شود.
نخستین نکتهای که باید بدانیم این است که: «خیانت به همسر نوعی اختلال جدی در روابط شخص با شریک زندگی خود است».
از طرف دیگر باید مطلع باشیم که نگاه زنان و مردان به موضوع خیانت به همسر تا حدی متفاوت است.
طبق بررسیهای انجام شده در برخی ممالکِ نیمکرهی غربی جهان مردانی که از طرف همسرشان مورد خیانت واقع میشوند، یا اقدام به طلاق میکنند و یا شانسی دوباره به آنها میدهند.
زنان در این مورد انتخاب محدودتری در برخی از کشورهای جهان دارند.
از طرف دیگر، میزان اختلالات استرسی که بعد از خیانت شوهر در زن به وجود میآید بیشتر از میزان اختلالات استرسی مردان در همین مورد است.
پس نخستین اقدام در صورتی که شخص از طرف همسرش مورد خیانت واقع شد این است که فوراً به یک مشاور حاذق مراجعه کند و اگر دسترسی به چنین مشاوری نداشت حداقل با کسی که بتواند او را بشنود و به او کمک کند موضوع را در میان بگذارد.
کاری که چه زن و چه مرد باید در صورت مواجه شدن با خیانت همسر لازم است انجام دهد ابتدا دقت به احساساتی است که در او به وجود آمده است.
در این مرحله چنان که گفته شد وجود یک مشاور یا دوست واقعی در کنار شخص بسیار ضروری است.
اصلیترین مواردی که شخصِ مورد خیانت واقع شده باید انجام دهد به این شرح است:
ما وقتی میتوانیم مفهوم هوش عشقی را بهتر بفهمیم که معنای خود هوش را بازتعریف کنیم.
واقعیت این است که هوشی که بهطور عادی تعریف شده (مثل تواناییِ به یاد آوردن اطلاعات، تواناییِ در خاطر نگه داشتن اطلاعات و استفاده از آنها، صاحب یک ذهن سریعالانتقال بودن، تواناییِ حل مشکلات پیچیده، تواناییِ قانع کردن دیگران، تواناییِ قضاوت کردن در مورد مسائل مختلف) نتوانسته بشر را از شر مشکلاتش خلاص کند.
اگر دقت کنیم خواهیم دید که بالاترین میزان هوش متعلق به کسی است که عشق میورزد و دوست دارد زیرا تنها با این روش است که میتوان بسیاری از مشکلاتِ نهتنها شخصی بلکه مشکلات اجتماعی را نیز حل کرد.
هوش عشقی شامل دو چیز است که همیشه باید آن را در نظر داشته باشیم:
داشتن توجه کامل به تغییرات کوچک و بزرگی که در رابطهی عاطفی خود داریم به معنای داشتن هوش عشقی است.
«یکی از محققان مشهور مسائل ازدواج به نام دکتر «جان گاتمن (John Gottman) اعتقاد دارد که زوجهای خوشبخت الزاماً نسبت به دیگر زوجها ثروتمندتر، باهوشتر یا از لحاظ روانشناسی قویتر نیستند؛ بلکه نوعی پویایی برای محافظت احساسات مثبت خانوادگی و عاطفی خود در برابر هجوم احساسات منفی دارند.
به عبارت دیگر، هوش ازدواج عبارت است از اینکه هریک از دو طرف، خود را نامزدِ درک طرف دیگر کند.
مدارا کردن زن و شوهر باهم به معنای داشتن هوش ازدواج نیست بلکه علاوه بر آن، درک حسرتها و امیدهای یکدیگر است که وجود هوش عشقی و هوش ازدواج را در زوجین نشان میدهد.
یکی از مهمترین نکتههایی که در رابطه با هوش ازدواج لازم است به خاطر داشته باشیم این است که: «ابتدا باید به احساسی که نسبت به همسرمان داریم دقت کافی به خرج دهیم و سپس جسارت بیان احساس خود را به شکلی منطقی، در زمان و مکان درست به شریک زندگی خود داشته باشیم.»
اگر در رابطه با همسرمان و مسائل ازدواجمان احساس ناخوشایندی داریم که نمیتوانیم با هیچ روشی از دست آن خلاص شویم میتوانیم از تمرین سدونا بهره ببریم.
همچنین از شما دعوت میکنیم که از دوره لایف کوچینگ سرنوشت دیدن کنید.