خودشناسی یونگ نامی غیررسمی برای روانشناسی تحلیلی یونگ در بین برخی از علاقهمندان به خودشناسی و روانشناسی است.
در این مقاله و در ادامهی بحث خودشناسی مفاهیمی را که یونگ برای اولین بار در روانشناسی مطرح کرده توضیح داده و اشارهای به زندگی و کارهای او نیز خواهیم داشت.
در ادامه، اشاراتی به تفاوت یونگ و فروید میکنیم و سرانجام خواهیم گفت که چگونه میتوانید خودشناسی به روش یونگ را انجام دهید.
با وبسایت توانمند شو همراه باشید.
کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) روانپزشک و نظریهپرداز سوئیسی بود.
یونگ در سال ۱۸۷۵ متولد و در ۱۹۶۱ درگذشت.
او پس از آشناییاش با فروید، یکی از حامیان نظریات او شد و بسیار مورد توجه فروید بود.
یونگ از اعضای فعال انجمنی به نام «انجمن چهارشنبههای روانشناسی» بود که این انجمن بعدها نام خود را به «انجمن بینالمللی روانکاوی» تغییر داد.
هنگامی که انجمن بینالمللی روانکاوی در سال ۱۹۱۰ تأسیس شد، یونگ به درخواست فروید، ریاست آن را به عهده گرفت.
یونگ در سال ۱۹۱۲ نظریههای «عقدهی ادیپ» و اهمیت موضوع جنسیت در کودکی که توسط فروید مطرح شده بود را مورد نقد قرار داد و از آن انتقادهایی کرد.
یک سال بعد، آن دو به رابطهی خود با یکدیگر پایان دادند و یونگ پیگیر نظریههای خود شد.
اگر بخواهیم زندگی یونگ را از دیدگاه ثمرهی کارهای روانشناسی او در یک جمله خلاصه کنیم، بهتر است به گفتهی یکی از یونگ شناسان و نویسندهی کتاب «مقدمهای بر روانشناسی یونگ» به نام «فریدا فوردهام» اشاره کنیم که گفته است:
«هرچه را که فروید ناتمام گذاشته بود یونگ تکمیل کرد.»
اهمیت دیگر یونگ، بنیان گذاشتن روانشناسی تحلیلی توسط او بود.
تأثیر یونگ به حیطهی روانشناسی و روانپزشکی محدود نماند.
روانشناسی یونگ به مطالعات انسان در زمینههای خودشناسی، دین، ادبیات و مسائل ارتباطی کمک زیادی کرده است.
پویایی روانشناسی یونگ، از آن وسیلهای برای خودشناسی که به خودشناسی یونگی نیز مشهور است میسازد.
برای درک خودشناسی با روش یونگ ابتدا لازم است با مفاهیم اصلی نظریههای او آشنا شوید.
در اینجا مهمترین مفاهیم روانشناسی یونگ را با زبانی ساده و بهطور مختصر توضیح میدهیم.
اصطلاح جالبی که در زبان فارسی برای کلمهی «لیبیدو» وجود دارد «زیست مایه» است.
فروید معتقد بود که لیبیدو یا زیست مایه عبارت از انرژی روانی – جنسی است.
به این نیرو شهوت نیز گفته میشود و کلاً از دیدگاه فروید، معنای جنسی دارد.
اما یونگ، لیبیدو را محدود به غرایز جنسی نمیداند و آن را نوعی غریزهی عمومی زندگی مینامد.
یونگ معتقد بود که طبیعت ما طوری است که لیبیدو را نه فقط در مورد غریزهی جنسی بلکه بین عکسالعملهای مختلف ما سرشکن میکند.
به این ترتیب، به نظر یونگ، لیبیدو میتواند روی نیازهای غریزی و نیازهای روحی و معنویِ مختلف سرمایهگذاری شود.
به نظر میرسد که یونگ ارزش هر چیزی را از میزان لیبیدویی که به آن اختصاص داده میشود تعیین میکند.
به همین دلیل، در روانشناسی تحلیلی یونگ آن تعداد از اجزا و عناصر شخصیتی که در آنها انرژی لیبیدوییِ بیشتر سرمایهگذاری شده باشد، ارزش بیشتری دارند.
آنچه باعث از بین رفتن لیبیدوی انسان میتواند شود عبارت است از:
این تعارضهای هیجانی بخش مهمی از توجه روانشناسی یونگ را به خود جلب میکند.
در دورههای آموزشی مرتبطِ وبسایت توانمند شو با خودشناسی یونگ ، متوجه خواهید شد که روی کدام یک از عناصر شخصیتی شما سرمایهگذاری لیبیدویی بیشتری انجام شده است.
شناخت خود، از این لحاظ راه شما را بهسوی قلههای موفقیت میگشاید.
(برای تجربهی خودشناسی یونگ میتوانید از طریق کانالهای ذکر شده در وبسایت توانمند شو تماس گرفته یا از آموزش مرتبط موجود در سایت استفاده کنید.)
یکی دیگر از اساسیترین مفاهیم ابداع شده توسط کارل گوستاو یونگ، مفهوم «آرکی تایپ» (Archetype) که در زبان فارسی، «آرکتایپ» نیز نوشته میشود است.
این کلمه به معنای باستانشناسی نیز بهکاررفته است و ا ز دو بخش Arch به معنای «قدیمی» و Type به معنای الگو درست شده.
به همین خاطر است که در فارسی برای معادل اصطلاح آرکی تایپ، بیشتر، واژهی «کهن الگو» به کار میرود.
اشتباهی که بیشتر افراد و علاقهمندان به مباحث خودشناسی یونگ مرتکب میشوند این است که معنای این واژه را در تمامی زمینهها از جمله روانشناسی، ادبیات، جامعه شناسی و… یکی میدانند؛ در حالی که اینطور نیست و آرکی تایپ در هریک از موضوعها میتواند معنای متفاوتی داشته باشد.
(خارج از روانشناسی و در اکثر موارد و بخصوص در زمینههای اقتصاد، مدیریت و جامعه شناسی، منظور از آرکی تایپ، کهن الگو نیست بلکه الگویی کامل است.)
وجه مشترک تمامی تعریفهای ارائه شده در مورد آرکی تایپ این جمله است: یک الگو که تمامی نمونههای دیگر، تقلید یا تشبیهی از آن است.
یکی از کسانی که علاوه بر خودِ یونگ موجب رواج زیادِ واژه و مفهوم آرکی تایپ شد شخصی به نام «ژان شینودا بولن» بود.
به همین دلیل است که امروزه شما در ادبیات، جامعه شناسی و علوم دیگر نیز با مفهوم آرکی تایپ مواجه میشوید.
مثلاً اگر در زندگی روزمره، یکی از نزدیکان شما بگوید: «تو شیری»، بدیهی است که منظور او شجاعت شما است و نه اینکه شما واقعاً یک شیر باشید!
پس در اینجا «شیر بودن» یک آرکی تایپ است که همه منظور از آن را میفهمند.
یونگ معتقد است که فقط وقتی به درون قلب خود مینگریم، بیدار شده و چشم اندازی واضح و روشن خواهیم داشت.
به نظر او کسانی که فقط به بیرون خود مینگرند به خواب غفلت فرو میروند.
این برداشتِ یونگ ما را به یاد این تک بیتِ «بیدل دهلوی» میاندازد که سروده است:
درون توست، اگر خلوتی و انجمنیست / برون ز خویش کجا میروی، جهان خالیست
یونگ با فروید در مورد تأثیر تجربیات دوران کودکی بر روی آیندهی شخص موافق بود ولی در ضمن، اضافه میکرد که چشمانداز آدمی از زندگانیِ پیش رو و رؤیاها و آرزوهایش نیز بر کیفیت زندگانی فعلی و راهی که در آینده در پیش خواهد گرفت تأثیرگذاراست.
یونگ، روان انسان را تعدادی سیستم جداگانه اما با تأثیر متقابل میداند که شامل اجزای در پی آمده است:
طبق نظر یونگ، نفس یا اگو شامل افکار، خاطرات و احساساتی است که فرد، متوجه آنها است و با آن احساس یکپارچگی میکند.
ناخودآگاه فردیِ مطرح شده توسط یونگ اساساً همان نسخهی فروید از ناخودآگاه است.
ناخودآگاه فردی، شامل اطلاعات فراموش شدهی موقت و همچنین خاطرات سرکوب شده است.
ناخودآگاه جمعی، مجموعهای از اطلاعات و تصویرهایی است که هر شخص با آن به دنیا میآید و بهوسیلهی همهی انسانها طبق تجربهی نیاکانشان به اشتراک گذاشته میشود.
هرچند ما انسانها نمیدانیم چه فکرها و تصویرهایی در ناخودآگاه جمعیمان داریم ولی روان ما در لحظات بحرانی قادر است از ناخودآگاه جمعیاش استفاده کند.
در مفهوم ناخودآگاه جمعی که توسط یونگ مطرح شده با موضوع آرکی تایپها که مفهوم آن را قبلاً توضیح دادیم مواجه میشویم.
به اعتقاد یونگ، ناخودآگاه جمعی ما انسانها از غریزهها و کهنالگوها (آرکی تایپها) تشکیل شده.
این کهن الگوها، نمادها، تصویرها و یا فرمهای بنیادین و اصلیِ از پیش موجود را نشان میدهد.
ذهنِ آگاه، این کهن الگوها را سرکوب میکند.
به همین دلیل ممکن است ما انسانها بهطور آگاهانه این کهنالگوها را نشناسیم اما احساسات عمیقی در مورد آنها داریم.
برخی از نمونههای آرکی تایپهایی که خود یونگ پیشنهاد داده عبارت است از:
یونگ اصطلاح «نقاب» (persona) را برای دیدگاه بیرونی شخصیت به کار برد که عبارت است از آنچه از خود به دنیای بیرون نشان میدهیم.
به نظر یونگ تمامی انسانها علاوه بر دیدگاه بیرونی شخصیتشان، دیدگاهی درونی نیز دارند که در مسیر دنیای ناخودآگاه قرار دارد.
یونگ برای توضیح و تشخیص جنبهی ناخودآگاهِ زنانهی شخصیت مردان از واژهی « آنیما» Anima استفاده کرد.
همچنین برای بیان جنبهی مردانهی شخصیت زنان، کلمهی «آنیموس » (Animus) را به کار برد.
در خودشناسی یونگ این قسمتها مکملهایی برای بخش بیرونی شخصیت انسان یعنی «نقاب» یا همان پرسونا به شمار میرود.
به زبان ساده، سایه، امیال و خواستهای ممنوع و سرکوب شدهی ما انسانها است که در ناخودآگاهمان قرار دارد.
یونگ، جنبهی حیوانی شخصیت انسانها را «سایه» مینامد.
این اصطلاح میتواند معادل آنچه فروید آن را «نهاد» (id) نامیده تلقی شود.
از نظر یونگ، سایه، منبع انرژی مخرب و نیز منبع انرژی خلاقانهی انسان محسوب میشود.
این امیال در طی نسلها در انسانها نقش میبندد و میتواند در رؤیاها و خیالپردازیهای ما ظهور کند.
بگذارید از دو جملهی خودِ یونگ برای پاسخ به این سؤال استفاده کنیم:
«شناختن تیرگیهایی که دارید بیشتر از هر چیز دیگری به شما در مقابله با تیرگیهای سایر انسانها کمک خواهد کرد... هر آنچه در مورد دیگران ما را اذیت میکند، قادراست ما را به سمت داشتن درک بهتری از خودمان راهنمایی کند.»
به این ترتیب با آموختن و درک خودشناسی یونگ، روابط شما با خود و اطرافیانتان بسیار بهبود خواهد یافت و نگرشتان به زندگی، تحول کیفی پیدا خواهد کرد.
آموختن کاربرد صحیح آموزههای یونگ در زندگی روزمره به شما کمک خواهد کرد که غمها و شادمانیهایتان به تعادل برسند و مشکلاتتان را (هرچقدر هم زیاد باشد)، در مسیر سلامتیِ روحی روانی و کامیابی خود، مدیریت کنید.
برخی منابع (ترجمه و تلخیص):